رهبری (در برخی از متون هدایت) یکی از پنج وظیفه اصلی مدیران محسوب می‌شود.^[۱] رهبری یعنی هنر نفوذ بر زیردستان به‌نحوی که آنها به‌صورت داوطلبانه و از روی رغبت فعالیت‌های از پیش تعیین‌شده‌ای را در چارچوب اهداف معینی انجام دهند.^[۲] برخی از صاحب‌نظران، رهبری را یکی از وظایف مدیران قلمداد می‌کنند ^[۳] درحالی‌که در مقابل، برخی، رهبری را بسیار فراتر از مدیریت می‌دانند و معتقدند که رهبران سازمان‌ها الزاما مدیران سازمان‌ها نیستند.

محتویات ۱ تعریف ۲ سبک‌های رهبری ۲.۱ سیستم‌های مدیریت لیکرت ۲.۲ شبکه مدیریت ۲.۳ رویکرد مسیر-هدف ۳ پانویس ۴ منابع

مالیات برعایدات به حکم ماده چهل دوم همه اتباع « اشخاص ، تشبثات ، موسسات ، شرکتها وغیره ، مکلف به تادیه مالیه گردیده است به حکم ازماده سوم مالیات برعایدات : مالیات ازاول برج حمل الی روزاخیربرج حوت سال شمسی مالیه اخذ میشود به حکم ازماده سیزدهم :عواید حاصله ذیل تابع مالیات برعایدات می باشد

1:معاش ، مزد، فیس ، کمشن ،

2:مجموعه عواید ازمعاملات تجارتی وصنعتی

3:عواید حاصله ازفروش ملکیت منقول وغیرمنقول

4: تکت پولی ، مفاد سهم ، کرایه ، حق الامتیاز، جوایز،مکافات ، عواید از درک قرعه وبخششی

5:سهم شریک از عاید شرکت تضامنی

6:سایرعواید حاصله ازکارسرمایه با فعالیت اقتصادی

7:سایرحالات که درقانون تصریح گریده است

8:سایرعواید که دراین قانون پیشبینی نگریده است قانون مالیات برعایدات درمورد تحویل مالیه به نرخ روز چنین حکم می کند ماده بیست وپنجم : حین هرنوع معامله انتقال دارائی های منقول وغیرمنقول «به استثنای میراث » قیمت روز ، اساس سنجس وتثبیت مالیه می باشد . به حکم ازماده سی وششم :اشخاص حقیقی که دارای عواید قابل مالیه اند مکلف اند تا تمام اسناد دفاتروصورت حساب معاملات اموال منقول وغیرمنقول وعواید خود درسال مالی مربوط ترتیب ونگهداری نموده در صورت مطالبه موظفین مربوط وزارت مالیه قرار دهند . به حکم ازماده نودونهم : اشخاصیکه به ماده نود ونهم عمل نکرده ممنوع الخروج ونمیتواند ازکشورخارج شود.تا مالیات خود را تصفیه نکنددرصورتکه تادیه مالیه وی بیشترازبیست هزارافغانی باشد به حکم ازماده یکصد وچهارم :هرگاه مودی مکلفیت های مندرج احکام را این قانون را رعایت ننمود ، علاوه برپرداخت مالیات ذمت خویش ، مکلف به پرداخت مالیه اضافی میباشد به حکم ازماده یکصدوپنجم : اشخاصیکه مالیه خویش را معیاد معینه تادیه ننمایند مکلف به پرداخت مالیه اضافی درفی روز 0.10 فیصد می باشد

به حکم ازماده یکصد ششم :

1: مودی مالیه که بدون دلایل اسنادودفاترمعاملات مطابق احکام این قانون حفظ ونگهدارننماید مبلغ 5000 افغانی مالیه اضافی مکلف به پرداخت است

2:شخص حقیقی که بدون دلایل اسناد دفاترمعاملات مطابق احکام این قانون حفظ ونگهداری ننماید وبه تادیه مبلغ ده هزارافغانی مالیه اضافی وشخص حکمی به تادیه چهل هزارافغانی مالیه اضافی مکلف است .

3: شخص حقیقی که بصورعمدی اسناد ودفاترمعاملات مربوخویش را حفظ ونگهداری ننماید ویابه دسترس موظفین مالیه علاوه برپرداخت مالیه اظافی مکلف به تادیه سی هزار مالیه اظافی مکلف است . شخصیکه به قصد فرار ازپرداخت مالیه اسناد ودفاترمعاملات مربوط را حفظ ونگهداری ننماید علاوه برپرداخت مالیه مکلف به جریمه ذیل میباشد « دوصد وپنجاهزار» افغانی ویا دوسال حبس ویا هردوجزامحکوم میگردد

طرزسنجش مالیات

مالیات :معاش  : از«0» الی «5000»  مالیه گرفته نمیشود

                    : از «5500» الی «12500» مالیه «2%» است

                    :از «12501» الی «100000» مالیه «10%»

                    :از«100000» الی «  000» مالیه «20% » است

                     : مالیه ازمفاد ناخالص  20 % است

مالیات : فروشات 

مالیه ازفروشات «2% » گرفته میشود

مالیات : کرایه

مالیه ازکرایه «10%» گرفته میشود درصورتیکه کرایه بیشتراز «10000» افغانی باشد

1:اهلیت تجارتی

2: اجرای این معاملات به نام واحساب خود

3:اجرای معاملات بصورت متداوم 

4: اجرای معاملات تجارتی اصلی

وجایب تاجر عبارت است از:

1: داشتن دفاترتجارتی اجباری یا ضروری      

2: دفترتجارتی اختیاری

دفترتجارتی اجباری یا ضروری به سه بخش تقسیم میشود :

1:دفتریومیه یا روزنامچه

2:دفتردارایی

3:دفترکل : یکی ازدفترهای اجباری ویا ضروری اشخاص یا موسسات است برای هردفترکه دارای آرم تجارتی باشید لازم است

تعریف تجارت:

هراقدادم ویا سرمایه گذاری که بمنظورکسب منفعت صورت پذیرد تجارت محسوب میشود .

تاجر:

تعریف :شخص است که شغل معمولی خورا معاملات تجارتی قرار دهد واین معاملات را به نام خود بصورت متداوم انجام داده واین شغل را پیشه معتاد خود سازد .

طرح کلی اقدامات رهبراست     رهبروابسته به نکات ذیل است

1: شخصیت    2: جهان بینی    3: طرزتفکر

سبک رهبری بطور کل

1 : رهبری استبدادی                             2: رهبری دموکراتیک

1:رهبری استبدادی : دستورمیدهد، فرمان بردار نیست تمام اختیارات مربوط رهبراست باکارکنان برمبنای تنبیع وخشم رفتارمیشود                 مزایای رهبری استبدادی

دربعضی شرایط مفید است  مثلا    1 : زمانیکه کارکنان تازه کارباشند ، تجربه نداشته باشند نووارد باشند 2:درهنگام بهران وموقعیت های اضطراری کاربرد دارد

                            نواقص رهبری استبدادی

1 : قطع روابط وبروزسئوتفاومات است  2: تصمیم فردی برای کارهای جمعی 3: ازبین رفتن علایق کارمندان به کار

              مثال واضع      دوران :طالبان : استبدای                       دوران کرزی : دموکراتیک

2:رهبری بیروکراسی : به نیازهای وضرورت های کارمندان توجه دارد در پروسه تصمیم گیری با کارکنان مشوره میشود  .

                      نواقص رهبری دموکراتیک

1:کارمندان باید آگاه سازمان یافته وتحصیل کرده باشند    2: دشوارشدن وزمان برشدن پروسه تصمیم گیری

3:همیشه نمیتواند که کارمندان نسبت به سازمان علاقه مند ومتعهد باشند.

تولید :

بوجودآوردن ، بهم آمیختن ، ویاتغیرشکل دادن را تولید گویند .

اشتهار   « اعلانات »    «Announcement»

تعریف : وسیله برای رسیدن به هدف است

نوت : هدف نیست

                         سه مشخصه اشتهاریا اعلان

1: موثریت                                         2: اقتصادیت                                                  3: حقیقت

1:موثریت : باید موثریت آن سنجش شود که تا چی اندازه موثرواقع شده میتواند

2: اقتصادیت : باید سنجش شود که مقدارکمتری پول مفاد صرف اشتهارگردد

3: حقیقت :باید جنس اشتهارحقیقت ودرست ، هنگام با اشتهارباشد.

سستم :

تعریف : مجموعه از اجزایی بهم مرتبط را سستم گویند

سستم ازسه بخش تشکیل شده است

1:ورودی «Input»                   2:پردازش «Process»                        خروجی «Output»

کلتورموسسات

تعریف : عبارت ازمجموعه عقاید ، ارزش ها ، طرزعمل های خواص ،افکارخواص یک موسسه اطلاق میشود

1 : قدرت«Power»          2: قانون «Rule»      3:حصول یا دست آورد«Adueivement»               4:حمایت «Support»        5:کلتورمخلط «Mixed cullureb»

1:قدرت :نظام های دکتاتوری ها قدرت میباشد

2:قانون : دارای لاحه وظایف میباشد  انسانها نی بلکه چوکی کار میکند یعنی اینکه مقام مطرح است

3:دست آورد : بیشتربه نتایج کار اهمیت میدهند این موسسات نتایج وحاصل کار نزد شان مطرح است وظایف از روی لیاقت سپرده میشود تصمیم مربوط اشخاص دانا است

4: حمایت : اعضا نسبت به همه چیزمهم تراست واین کلتوربعضی وقت دارای نام نمیباشند به جای نام اتحادیه گذاشته میشود

5: کلتورمخلط :کتلوراست که ازهمه کلتورها پیروی کند .

مودی مالیه : = کسی که بطورمستقیم مالیه میپردازد

حامل مالیه := کسی که مالیه میپردازد غیرمستقیم 

1:پلان گذاری   2: سازماندهی   3: کنترول ونظارت     4 : رهبری ورهنمایی

پلانگذاری : تعریف ، پلانگذاری عبارت ازارائه طرقی «راه وروش» برای عملیات آینده است که متضمم   نتایج معین      مصارف مشخص .     ودوره زمانی معلوم  میباشد   «سیریل هودسن » باید سه هدف مذکوربرای پلانگذارمشخص باشد

ماهیت پلانگذاری :

1:پلانگذاری با پیشبینی همراه است    2: یک نظام تصمیم گیری است    3: وسیله برای اطمینان ازحصول واهداف میباشد.

مشخصات پلانگذاری خوب :

پلانگذاری باید Smart  باشد

1: معین یا مشخص specific  باشد

2:قابل سنجش      Measareable   باشد

3: قابل دسترس   Achievable    باشد

4: واقع کرایانه      Realistic   باشد

5: محدودیت زمانی    Time boanded    باشد

راههای پلانگذاری

1: برنامه ریزی از داخل به خارج وبرنامه ریزی ازخارج به داخل

2:برنامه ریزی ازبالا به پائین وبرنامه ریزی ازپائین به بالا

3:برنامه ریزی اضطراری

مدیریت وپلانگذاری باید    swot  باشد

نقاط قوت  =s     streng the      

نقاط ضعف  weakness = w

فرصت ها opportunities = o

چالش ها  threafs=  t

درمدریت وپلانگذاری باید   swot  در نظر گرفته شود

پلانگذاری1: عملیاتی                                  پلانگذاری  2: استراتیژیک

پلانگذاری عملیاتی :  برای دوره های کوتاه مدت صورت میگیرد  ، بیشترتوسط سطوح پائینی مدیریت ساخته میشود ، بیشتر نظربکارای دارد « کار ها به درستی انجام دادن « Doing the things right»

2: پلانگذاری استراتیژیک با درنظر داشت امکانات ومحدودیت های داخلی وخارجی سازمان برای رسیدن به اهداف بلند مدت صورت میگیرد ، برای دوره های بلند مدت صورت میگیرد ، بیشترتوسط سطوح عالی مدیریت ساخته میشود .بیشترنظربه اثربخشی دارد « کار ها درست انجام دادن است »«Doing the right things »

1 : سطع عملیاتی            2: سطع میانی                3:سطع عالی

1:سطع عملیاتی :مدیران پرمشعله اند رفت وآمد مراجعین بیشترین وقت آنها را میگیرند وبیشترمصروف تولید هستند

2:سطع میانی : مانند پل ارتباطی اند بین مدیران عملیاتی وعالی  بیشترین وقت شان مصروف جلسه ها و  80فیصد وقتشان  صرف گفت وشنودها میشود .

3: سطع عالی یا ریس کل  : بیشترین وقت شان صرف پلانگذاری های درازمدت است و ارتباطات خارجی  است